جدول جو
جدول جو

معنی مار یعقوب - جستجوی لغت در جدول جو

مار یعقوب
(یَ)
رئیس صنف یعقوبیه از نصاری. (مفاتیح العلوم، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نام شخصی است که مجتهد و صاحب مذهب ترسایان بوده. (برهان) (آنندراج). ’مار’ عنوان قدیسان و یعقوب مؤسس فرقۀ یعقوبیه از ترسایان است. (حاشیۀ برهان چ معین). و رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یَ بی یَ)
پیروان ’مار یعقوب’ فرقه ای از ترسایان. و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 150 و مار یعقوب و یعقوبیه در این لغت نامه و ترجمه الملل و النحل شهرستانی ص 243 و بیان الادیان ص 14 شود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
میریعقوب یا یعقوبی. اصلش از قم و مولدش کاشان بود و پیشۀ خیاطی داشت. به سال 988 هجری قمری درگذشت. از اشعار اوست:
دوشینه یکی وصف جمال توادا کرد
نادیده رخت مهر تو جا در دل ما کرد.
(از صبح گلشن ص 615) (از فرهنگ سخنوران).
سیدیعقوب خیاط، متولد کاشان و متوفی به سال 988 هجری قمری از شعرای قرن دهم هجری بود. بیت زیر بدو منسوب است:
هر صدا کز کوه کندن تیشۀ فرهاد داد
داد این معنی که از بیداد شیرین داد داد.
(از مجمعالخواص ص 96).
و رجوع به فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
دهی است از دهستان مهرانرود بخش بستان آباد شهرستان تبریز که در 14 هزارگزی جنوب خاوری تبریز در مسیر شوسۀ تبریز بمیانه در جلگه واقع است. ناحیه ای است سردسیر و دارای 95 تن سکنه، آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و حبوبات و شغل مردمش زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) ، خطابی به ملایمت و تفقدآمیز مردی باغبان را
لغت نامه دهخدا
(هَِ یَ)
در کتاب قاموس مقدس آمده است: ’چاهی است که عیسی مسیح درکنار آن چاه با زن سامری تکلم نمود، و آن چاه در نزدیکی شکیم واقع است... هیچیک از طوایف دنیا را در خصوص موضع آن چاه اختلافی نبوده است زیرا که آن بمسافت یک میل و نیم بطرف شرقی نابلس، در دامنۀ کوه جرزیم، که همان کوه طور میباشد در نزدیکی دروازه ای که از اورشلیم به جلیل میرود واقع است. و خود چاه در میان حیاطی بوده که فعلاً خراب است... عمق این چاه 75 قدم وفراخیش 7 قدم و 6 قیراط میباشد. لکن مدققین گمان برده اند که عمق اصلی آن 150 قدم بوده و از کثرت سنگهایی که در آن افتاده به این صورت درآمده. در قرن چهارم کلیسائی بر آن بنا کردند و جز زمستان در سایر اوقات خشک میباشد’. (از کتاب قاموس مقدس صص 302- 303)
لغت نامه دهخدا
(قَ رِ اَنَ)
دهی از دهستان قنقری بالا از بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده واقع در 84 هزارگزی باختر سوریان و 12 هزارگزی باختر شوسۀ اصفهان به شیراز. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است سکنۀ آن 126تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، چغندر، حبوبات و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا